در ادبیات اقتصادی یکی از تعریفهای بیکاری پنهان، اشتغال اشخاص در کاری است که با وصف ایجاد درآمد برای آنها، تاثیر مثبتی بر اقتصاد کشور ندارد.
البته شاید بتوان گفت که حقوق یا دستمزد دریافتی توسط این اشخاص به هر حال ایجاد ارزش افزوده میکند و هنگامی که باعث کاهش ارزش افزوده دیگری در اقتصاد نمیشوند، موجبات افزایش تولید ناخالص داخلی را فراهم میسازند؛ ضمن آنکه به نوعی به توزیع بهتر درآمد، کمک میکند.
برای مثال اگر فرض شود ثروتمندانی اشخاصی را صرفا برای سرویسدهی شخصی (مثلا چتر گرفتن بر سر آنها یا باد زدن آنها) استخدام کنند، در آن صورت حقوقی که این اشخاص دریافت میکنند در محاسبه ارزش افزوده کل منظور میشود؛ به همین دلیل خیلیها اعتقاد دارند که این اشتغال از مصادیق بیکاری پنهان نیست.
اگر این استدلال پذیرفته شود، هر نوع بیکاری پنهان نمیتواند مخرب باشد. برای یکسانسازی دیدگاه و برای رهایی از این استثنائات بهتر است بیکاری پنهان در هنگامی که نه تنها بر اقتصاد تاثیر مثبت ندارد، بلکه تاثیرات ویرانکنندهای هم بر آن میگذارد، بهعنوان «اشتغال مخرب» نامیده شود.
البته شاید بتوان گفت که حقوق یا دستمزد دریافتی توسط این اشخاص به هر حال ایجاد ارزش افزوده میکند و هنگامی که باعث کاهش ارزش افزوده دیگری در اقتصاد نمیشوند، موجبات افزایش تولید ناخالص داخلی را فراهم میسازند؛ ضمن آنکه به نوعی به توزیع بهتر درآمد، کمک میکند.
برای مثال اگر فرض شود ثروتمندانی اشخاصی را صرفا برای سرویسدهی شخصی (مثلا چتر گرفتن بر سر آنها یا باد زدن آنها) استخدام کنند، در آن صورت حقوقی که این اشخاص دریافت میکنند در محاسبه ارزش افزوده کل منظور میشود؛ به همین دلیل خیلیها اعتقاد دارند که این اشتغال از مصادیق بیکاری پنهان نیست.
اگر این استدلال پذیرفته شود، هر نوع بیکاری پنهان نمیتواند مخرب باشد. برای یکسانسازی دیدگاه و برای رهایی از این استثنائات بهتر است بیکاری پنهان در هنگامی که نه تنها بر اقتصاد تاثیر مثبت ندارد، بلکه تاثیرات ویرانکنندهای هم بر آن میگذارد، بهعنوان «اشتغال مخرب» نامیده شود.
بهطور قطع کاهش سطح اشتغال در بخش کشاورزی از ۱۴درصد فعلی بهحدود ۴درصد که فقط از طریق جذب سرمایه و بهکارگیری مدیریت کارآمد خارجی، یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی و مکانیزه کردن کامل آبیاری و کشت و برداشت و استفاده از فناوریهای جدید تولید، شدنی است، میلیونها شاغل در کشاورزی را بیکار میسازد که بدون چارهجویی برای اشتغال آنها در بخشهای دیگر اقتصادی، هزینهای به مراتب سنگینتر در پی خواهد داشت. بنابراین این نگرانی در کوتاهمدت چندان بیپایه نیست؛ ولی سوال این است که در این چند دهه، چه برنامه استراتژیکی برای کاهش سطح اشتغال در بخش کشاورزی طراحی و اجرا شده است؟ و سوال مهمتر اینکه چرا بهرغم این واقعیت که اشتغال در این سطح در بخش کشاورزی برای کشور خشکی مانند ایران فاجعهآفرین است، همواره در جهت حفظ و توسعه این سطح از اشتغال در این بخش تلاش شده است؟
ما سالهاست که میدانیم بیش از ۸۵درصد آب سطحی و زیرزمینی کشور در کشاورزی سنتی (غرقابی) مصرف میشود، میدانیم که اقلیم کره زمین بیشتر به زیان کشورهایی مانند ایران تغییر کرده است، آگاه هستیم که خشکسالی مزمن بسیاری از مناطق کشور را فرا گرفته است، اطلاع داریم که بخش اعظم سفرههای زیرزمینی کشور از بین رفته و خطر فرونشست زمین در بسیاری از نقاط کشور وجود دارد، میدانیم که خشک شدن اکثر دریاچهها، تالابها و… کشور نتیجه اشتغال مخرب در کشاورزی است و از سرنوشت غمانگیز مردمان ساکن در مناطق خشک و نیمه خشک (بیش از دوسوم مناطق مسکونی) و مهاجرت غیرقابلاجتناب و پرهزینه و درد و رنج آنان مطلع هستیم، چرا هیچ نوع برنامه استراتژیک کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت برای مقابله با این فاجعه محتوم وجود ندارد؟
بدون تغییر رویکرد در جایگزینی بخش صنعت و خدمات به جای کشاورزی بهعنوان محور توسعه و اجرای هر چه سریعتر طرح آمایش سرزمین، امکان از بین بردن اشتغال مخرب در کشاورزی و تبعات فاجعهبار آن، وجود نخواهد داشت. سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی کشور آمریکا بهعنوان بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده محصولات کشاورزی زیر یک درصد و در کشور هلند بهعنوان دومین صادر کننده این محصولات، فقط ۱.۷درصد است و این درحالی است که در کشور ما این سهم حدود ۱۲درصد است که البته ناشی از پایین بودن سهم بخشهای صنعت و خدمات در اقتصاد کشور است و نه به علت مشعشع بودن تولیدات کشاورزی در ایران.
منبع: دنیای اقتصاد
- ✔هزاران شرکت خصوصی ، دولتی و مجموعه اقتصادی از سراسر کشور در حال استخدام
- ✔دهها هزار کارجو با مهارتها و تخصصهای متنوع ؛ از کارآموز تا فوق تخصص
- ✔اطلاع رسانی جدیدترین اخبار استخدامی خصوصی و دولتی
- ✔ثبتنام رایگان ، سریع و آسان
- ✔مجوز رسمی وزارت کار